دانشکده پزشکی | تجربه ی زیسته و درس آموز یک جراحی برای یک پزشک جراح

متن مورد نظر خود را جستجو کنید
  • تاریخ انتشار : 1404/07/15 - 07:48
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 45
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه

تجربه ی زیسته و درس آموز یک جراحی برای یک پزشک جراح

نوشته خواندنی و درس آموز از دکتر رضا شهریار کامرانی استاد ارتوپدی دانشکده پزشکی، در مواجهه با یک عمل جراحی اورژانسی و چهار درسی که هر پزشک قبل از هر جراحی باید بداند.

به گزارش روابط عمومی دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران؛ نوشته ای که در پیش رو می خوانید یادداشت دکتر رضا شهریار کامرانی استاد گروه ارتوپدی دانشکده پزشکی است که با همکاری دکتر محمدحسین نبیان به صورت سرمقاله در The Archives of Bone and Joint Surgery (اکتبر ۲۰۲۵، جلد ۱۳، شماره ۱۰) منتشر شده است.
دکتر کامرانی به عنوان جراحی ارتوپدی تجربه زیسته خود به عنوان نه یک جراح بلکه یک بیمار از یک جراحی اورژانسی به رشته تحریر درآورده است. بیش از سی سال است که من حرفه‌ی جراحی ارتوپدی را آغاز کرده‌ام.
در این مدت بیماران بی‌شماری را عمل کرده‌ام و داستان‌های بی‌شماری را که پس از عمل با من در میان گذاشته‌اند شنیده‌ام. اما شش ماه پیش، در حالی‌که هنوز فعالانه به کار مشغول بودم، ناگهان خود را در طرف دیگر میز عمل یافتم؛ این‌بار به‌عنوان بیمارِ نیازمند جراحی اورژانسی بای‌پس عروق کرونر قلب. برای نخستین بار، یک عمل جراحی بزرگ را از منظر بیمار تجربه کردم.
این دوران آکنده از درس‌ها و بینش‌هایی بود که بی‌گمان مسیر حرفه‌ای مرا همچنان شکل خواهد داد. بر خود لازم دیدم که بخشی از این تأملات را با همکارانم در میان بگذارم؛ باشد که دریچه‌ای به سوی تجربه‌ی بیمار بگشاید. البته تجربه‌ی من به یک نوع جراحی خاص مربوط بود، اما باور دارم جنبه‌های انسانی مشترکی در بسیاری از جراحی‌ها وجود دارد که شایسته‌ی توجه هستند.

درس نخست

پیش از عمل، من این امتیاز را داشتم که هم جراح و هم متخصص بیهوشی‌ام را از نزدیک می‌شناختم. وقتی به عیادت من آمدند و با مهربانی و به‌اختصار توضیحاتی درباره‌ی عمل دادند، احساس عمیق آرامش در من پدید آمد. این تجربه مرا متوجه ساخت که در کار روزمره‌ام، اغلب بیماران اورژانسی را تنها در اتاق عمل برای نخستین بار می‌بینم. اما یک ملاقات ساده‌ی پیش از عمل در اتاق بیمار، می‌تواند تأثیری شگرف بر آرامش روانی او بگذارد. چنین دیداری کوتاه، اعتماد می‌آفریند و اضطراب را فرو می‌نشاند و در نهایت می‌تواند به بهبود پیامد درمان کمک کند.

درس دوم
پس از جراحی، پنج روز در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بودم. اگرچه با روحیه‌ای خوب ترخیص شدم، اما از نظر جسمی بسیار ضعیف بودم و آن زمان بود که دشواری واقعی آغاز شد. به دلیل محدودیت‌های جراحی، نه می‌توانستم به پهلو بخوابم و نه به راحتی صاف به پشت دراز بکشم. چیزی که ظاهراً بی‌اهمیت می‌نماید، در عمل یکی از سخت‌ترین تجربه‌های زندگی من شد. شب‌های بی‌خوابی هفته‌ی نخست در خانه تقریباً غیرقابل تحمل بود، تا آنکه با مشورت یک روان‌پزشک و مصرف داروی خواب مناسب، اوضاع اندک‌اندک بهبود یافت. این تجربه برایم آشکار کرد که بی‌خوابی پس از عمل صرفاً یک علامت آزاردهنده نیست، بلکه می‌تواند توان بیمار را برای بازتوانی به‌شدت تحت تأثیر قرار دهد.
بنابراین، ارزیابی و درمان منظم اختلالات خواب پس از عمل، می‌تواند روند بهبودی عملکردی را تسریع کند و بر پیش‌آگهی کلی بیمار اثر مثبت بگذارد.
این امر مرا به بازنگری در شیوه‌ی پاسخگویی به بیمارانم واداشت؛ هنگامی‌که آنان پس از عمل برای درد یا بی‌خوابی درخواست دارو می‌کردند، معمولاً تنها توصیه می‌کردم مسکن ساده‌ی بدون نسخه مصرف کنند. اما آیا هرگز اندیشیده بودم که مثلاً بیماری پس از عمل شانه، شب‌ها چه رنجی را تحمل می‌کند؟ به این نتیجه رسیدم که موفقیت یک عمل، پایان درمان نیست. بیمار باید به عنوان یک «کل» دیده شود. این نکته مرا متوجه لزوم گسترش دانشم به فراتر از داروشناسی و دربرگرفتن توانبخشی و مراقبت‌های غیرارتوپدی کرد. وظیفه‌ی من است که این ابعاد درمان را به رسمیت بشناسم و برای تأمین آن‌ها تلاش کنم خواه شخصاً، خواه با ارجاع به همکاران مربوطه.

درس سوم

 در ماه نخست بهبودی، ضعف زیادی داشتم و این دوران نقاهت طولانی، نگرانی جدی در من ایجاد کرد: آیا هرگز توان بازگشت به کار را خواهم داشت؟ برای پاسخ، به یکی از همکلاسی‌های قدیمی‌ام که اکنون متخصص قلب است مراجعه کردم. نمی‌خواستم جراح خود را با اضطراب‌هایم بیازارم، از این رو از دوست پزشکم درباره‌ی پیش‌آگهی و چشم‌انداز درمان پرسیدم. این تجربه مرا واداشت به گذشته بیندیشم: بارها به بیماران گفته بودم وظیفه‌ی من انجام بهترین درمان یا جراحی ممکن است، اما نتیجه نهایی قابل پیش‌بینی نیست.
حال که خود با این تردید دست‌وپنجه نرم کردم، دریافتم که بیان شفاف و واقع‌بینانه درباره‌ی نتایج احتمالی، ارتباط مستقیمی با رضایت بیماران و بهبود تجربه‌ی آنان دارد. پس دو نکته را آموختم: نخست اینکه باید همیشه تلاش کنم پیامدهای احتمالی را به وضوح برای بیماران توضیح دهم؛ دوم اینکه بیماران شاید از ترس یا احترام، پرسش‌هایشان را مطرح نکنند، و بنابراین این مسئولیت بر عهده‌ی من است که خودم ابتکار عمل را در ارائه‌ی این اطلاعات به دست بگیرم.

درس چهارم
سال‌ها بیمارانم برای مراقبتی که دریافت کرده‌اند، از من سپاسگزاری کرده‌اند. غالباً می‌پنداشتم این سخنان، رسمی و از سر عادت است. اما زمانی‌که خود، با تمام وجود از جراح خود قدردانی کردم، فهمیدم که این سپاسگزاری چقدر می‌تواند صادقانه و عمیق باشد. از این پس، ارزش بیشتری برای قدردانی بیمارانم قائل خواهم شد.

 
جمع‌بندی
سرانجام، به امتیازاتی می‌اندیشم که من داشتم: سه دهه تجربه‌ی پزشکی، ارتباطات حرفه‌ای گسترده، امکان انتخاب جراح ماهر، نبود مشکلات مالی و نبود ترس جدی از آینده. اما بسیاری از بیماران چنین امتیازاتی ندارند؛ انتخاب پزشک برایشان پرابهام است، مسائل مالی طاقت‌فرساست، و نگرانی‌های آینده همیشه سایه‌افکن. این تجربه به من آموخت که در هر برخورد با بیمار، باید حتی برای لحظه‌ای خود را جای او بگذارم. تنها با دیدن دنیا از دریچه‌ی نگاه اوست که می‌توانم نه فقط جراحی حرفه‌ای‌تر، بلکه پزشکی شوم که مراقبتی واقعاً جامع ارائه می‌دهد.

  • کد خبر : 306303
مینا محمدی
تهیه کننده:

مینا محمدی

تصاویر

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
تنظیمات پس زمینه