حذف

حذف

به گزارش روابط عمومی دانشکده پزشکی، 12 دی سالروز شهادت شهید دکتر حسین الماسی، دانش آموخته دانشکده پزشکی تهران و یکی از ۵۲ شهید این دانشکده است. یادش جاویدان
دانشکده پزشکی ۵۲ شهید داده است که ۳۶ نفر ایشان دانشجوی پزشکی و ۱۶ نفر هم پزشکان فارغ التحصیل هستند. از بین طبیبان فارغالتحصیل شهید، ۸ نفرپزشک عمومی، ۳ نفر جراح، دو نفر ارتوپد، یک نفر متخصص گوش و حلق و بینی و یک نفر روانپزشکاند.
شهيد حسين الماسي در دوازدهم مرداد ماه 1340 در يك خانواده مذهبي در شهر كاشان متولد شد، چون روز تولدش مصادف با اربعين حسيني بود نام او را حسين گذاشتند هنوز هفت سالش تمام نشده بود كه نماز خواندن را شروع كرد. از همان دوره ابتدايي استعداد سرشار خود را نشان مي داد در هر سه مقطع تحصيلي جزو دانش آموزان درس خوان مدرسه شان بود همزمان در مجالس عزاداري حضوري پر شور داشت صوت خيلي زيبایی داشت بطوري كه در زمان قرائت قرآن احساس معنويت خاصي به شنوندگان دست مي داد. جلسات زيادي براي آموزش قرآن برپا مي كرد و در سواد آموزي براي بيسوادها نيز فعاليت مي كرد در سالهاي آخر دبيرستان حضور فعالي در برپايي تظاهرات عليه رژيم ستم شاهي داشت.بعد از دیپلم در کنکور شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
حسین بعد از تعطیلی دانشگاه دریافت که وجودش در جبهه های غرب مفید تر است و مصمم شد که از آنجا پس از گذراندن دوره نظامی در سپاه پاسداران عازم جبهه گردد.
وایل به عنوان پزشکیار در سنندج خدمت می نمود. باز این روح بزرگش در جسم کوچکش گنجایش نداشت و روح او می خواست از درون آن جسم پرواز کند که حسین بعد از مدتی خدمت در سنندج به سنقر رفت و از آنجا نیز پس از چند ماه به پاوه اعزام شد. در ضمن فعالیت هایی که می کرد روح خود را هم پرورش می داد و خودسازی می نمود و هر روز خود را به معبودش نزدیک تر می کرد.
شهید الماسی هرچند ماهی یکبار به دیدار اعضای خانواده اش می آمد و هر وقت درس هایی به همه می داد و اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر خود را سفارش می نمود. در ملاقات آخر خود که پدرش علاقه خود را نسبت به او بروز داده بود خطاب به آن چنین گفته بود: تا کی باید از صفحه تلویزیون شهدای دیگران را ببینیم. فردای قیامت امام خمینی در یک طرف می ایستد و شما در طرف دیگر. می پرسند برای یاری او و این انقلاب چه کردی؟ آن وقت است که اگر شهید داده باشی سرافراز خواهی بود.
حسین در عملیات لا اله الا الله محمد رسول الله در جبهه نوسود پاوه که با مزدوران بعثی درافتاده بود عاقبت آنقدر جلو رفت تا به مرز عراق رسیده بود و به دست آن پلیدان مورد هدف قرار گرفته شده و شهید شد که پیکر مطهرش پنج روز مهمان خاک پاک آن دیار زیر برف ها مانده بود که بالاخره روز جمعه به عبادتگاه مسلمین آوردندش. آنجایی که علاقه فراوانی به آن و سفارش های زیادی به آن کرده بود و از آن جا تشییع کردند و در مزار شهیدان همیشه زنده تاریخ و در دارالسلام کاشان به خاک سپردند.
دانشکده پزشکی ۵۲ شهید داده است که ۳۶ نفر ایشان دانشجوی پزشکی و ۱۶ نفر هم پزشکان فارغ التحصیل هستند. از بین طبیبان فارغالتحصیل شهید، ۸ نفرپزشک عمومی، ۳ نفر جراح، دو نفر ارتوپد، یک نفر متخصص گوش و حلق و بینی و یک نفر روانپزشکاند.
شهيد حسين الماسي در دوازدهم مرداد ماه 1340 در يك خانواده مذهبي در شهر كاشان متولد شد، چون روز تولدش مصادف با اربعين حسيني بود نام او را حسين گذاشتند هنوز هفت سالش تمام نشده بود كه نماز خواندن را شروع كرد. از همان دوره ابتدايي استعداد سرشار خود را نشان مي داد در هر سه مقطع تحصيلي جزو دانش آموزان درس خوان مدرسه شان بود همزمان در مجالس عزاداري حضوري پر شور داشت صوت خيلي زيبایی داشت بطوري كه در زمان قرائت قرآن احساس معنويت خاصي به شنوندگان دست مي داد. جلسات زيادي براي آموزش قرآن برپا مي كرد و در سواد آموزي براي بيسوادها نيز فعاليت مي كرد در سالهاي آخر دبيرستان حضور فعالي در برپايي تظاهرات عليه رژيم ستم شاهي داشت.بعد از دیپلم در کنکور شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
حسین بعد از تعطیلی دانشگاه دریافت که وجودش در جبهه های غرب مفید تر است و مصمم شد که از آنجا پس از گذراندن دوره نظامی در سپاه پاسداران عازم جبهه گردد.
وایل به عنوان پزشکیار در سنندج خدمت می نمود. باز این روح بزرگش در جسم کوچکش گنجایش نداشت و روح او می خواست از درون آن جسم پرواز کند که حسین بعد از مدتی خدمت در سنندج به سنقر رفت و از آنجا نیز پس از چند ماه به پاوه اعزام شد. در ضمن فعالیت هایی که می کرد روح خود را هم پرورش می داد و خودسازی می نمود و هر روز خود را به معبودش نزدیک تر می کرد.
شهید الماسی هرچند ماهی یکبار به دیدار اعضای خانواده اش می آمد و هر وقت درس هایی به همه می داد و اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر خود را سفارش می نمود. در ملاقات آخر خود که پدرش علاقه خود را نسبت به او بروز داده بود خطاب به آن چنین گفته بود: تا کی باید از صفحه تلویزیون شهدای دیگران را ببینیم. فردای قیامت امام خمینی در یک طرف می ایستد و شما در طرف دیگر. می پرسند برای یاری او و این انقلاب چه کردی؟ آن وقت است که اگر شهید داده باشی سرافراز خواهی بود.
حسین در عملیات لا اله الا الله محمد رسول الله در جبهه نوسود پاوه که با مزدوران بعثی درافتاده بود عاقبت آنقدر جلو رفت تا به مرز عراق رسیده بود و به دست آن پلیدان مورد هدف قرار گرفته شده و شهید شد که پیکر مطهرش پنج روز مهمان خاک پاک آن دیار زیر برف ها مانده بود که بالاخره روز جمعه به عبادتگاه مسلمین آوردندش. آنجایی که علاقه فراوانی به آن و سفارش های زیادی به آن کرده بود و از آن جا تشییع کردند و در مزار شهیدان همیشه زنده تاریخ و در دارالسلام کاشان به خاک سپردند.