حذف

حذف

به بهانه ي سوم دي ماه، سالروز تولد دکتر سيد رسول ميرشريفي استاد گروه جراحي و در راستاي تکريم اساتيد و بزرگان دانشگاهي، بخشهاي جداگانه از خاطرات استاد را بازخواني مي کنيم.
بخش تقويم دانشکده پزشکي در نظر دارد به مناسبت سالروز تولد اساتيد دانشکده، معرفي و خاطره اي کوتاه از استادان را بيان کند، اين بار به بهانه ي سوم دي ماه، سالروز تولد دکتر سيد رسول ميرشريفي، متخصص جراحي عمومي و فلوشيپ پيوند کليه و جراحي عروق و استاد گروه جراحي، بخش هايي از خاطرات ايشان را بازخواني مي کنيم.
انگيزه تحصيل در رشته پزشکي و تخصص جراحي
يادم ميآيد که پدرم در فصل زمستان برادر کوچکترم را به حمام برده بود، آن سال سرماي سختي بود و بخاري علاءالدين در حمام روشن کرده بودند و دچار گازگرفتگي و مسموميت با CO شدند. ما زماني متوجه شديم که پدر و برادرم نزديک به فوت بودند، من و مادرم به هر سختي بود ايشان را به بيمارستان رسانديم و بعد از 2 روز از بيمارستان مرخص شدند. براي من خيلي جالب بود که يک پزشک چقدر ميتواند به مردم خدمت کند. پزشکان، پدرم را که تقريباً جوان بود و برادر 2 ساله ام را از مرگ حتمي نجات دادند. به همين دليل تصميم گرفتم پزشک خوبي شوم.
در دوران جنگ نياز به رشته هايي مثل جراحي زياد بود. اين تفکر که کدام رشته تخصصي راحت تر و کدام سخت تر است و يا کدام پول بيش تري دارد وجود نداشت و فقط نياز آن دوران، مطرح بود و من هم وارد رشته جراحي تخصصي شدم و اصلاً بهسختي آن فکر نمي-کردم. سالهاي رزيدنتي، تخصص و هيئتعلمي بودن من با جنگ همراه بود. از اساتيد الگوي بنده يکي دکتر ايرج فاضل بودند که ايشان رشته تخصصياش جراحي عروق بود بنابراين من هم رشته ايشان را انتخاب کردم.
در رابطه با پيوند کليه نيز عرض کنم که قبل از انقلاب پيوند کليه بهصورت عملي و اجرايي انجام نشده بود. بعد از انقلاب خيلي از افراد نيازمند پيوند کليه بودند و کسي اين کار را انجام نمي داد و وزارت بهداشت با ارز دولتي تعدادي از اين افراد را به خارج از کشور اعزام مي-کرد که هزينه آن حدود 50 هزار پوند مي شد به اضافه تمام سختيها و مشکلاتي که به همراه داشت. آقاي دکتر ايرج فاضل اولين فردي بودند که جراحي پيوند کليه را آغاز و هم-زمان آقاي دکتر سيم فروش هم که ارولوژيست هستند اين کار را شروع کردند. آقاي دکتر ايرج فاضل پيوند کليه را براي اهداف شخصي خود شروع نکرد و آن را در انحصار خود قرار نداد و بعد از مدتي که خودشان مهارت لازم را کسب کردند به افرادي مثل دکتر ملک حسيني و همکارش از دانشگاه شيراز پيشنهاد داد که پيوند کليه را به آنها ياد بدهد و از دانشگاه تهران به بنده و دکتر عباس رباني پيوند کليه را ياد دادند. اينگونه شد که دکتر فاضل و دکتر سيم فروش بهتنهايي شاگرداني را براي پيوند کليه آموزش دادند.
خاطره اي از دوران طبابت
يکشب بعد از ساعت 10 که کارم تمام شد و به منزل آمدم (آن موقع منزل ما شهرک اکباتان بود) و خيلي هم خسته بودم که از بيمارستان تماس گرفتند و گفتند که خانمي تصادف کرده و شريان پشت زانويش قطع شده و جراح ديگري هم نيست بههرحال به بيمارستان رفتم و درحاليکه خيلي خسته بودم شروع کردم به عمل کردن و نيمههاي شب بود و داشتم زخم را مي بستم که ديدم اين شرياني که پيوند زدم کار نمي کند و لخته شده بود پس زخم را مجدداً باز کردم و آن پيوند را برداشتم و پيوند ديگري گذاشتم، بار دوم باز همين اتفاق افتاد و لخته شد، واقعاً خسته و کلافه شده بودم و اگر بيمار را که يک بانوي جوان بود رها مي کردم بايد پايش را از زانو قطع مي-کردند. اين عمل جزو معدود زمانهايي بود که از عمق دل به خدا رو کردم و امن يجيب خواندم و گفتم خدايا من به کمکت احتياج دارم چون واقعاً نه مي توانستم بيمار را رها کنم و نه کسي بود که بيمار را به او بسپارم پس براي بار سوم پيوند را انجام دادم و خدا را شکر اين بار خون جريان پيدا کرد و متوجه شدم هرگاه با دل خالص و پاک از خدا کمک بخواهيم حتماً برآورده مي شود.
رشتههاي پزشکي و وابسته به پزشکي محل خدمت به مردم دردمند است و نبايد به اين حرفه بهعنوان رشته ي امرارمعاش نگاه کرد. به دانشجويان مي گويم اگر به اين ديد نگاه مي کنند انتخاب خوبي نيست و همچنين اگر براي پول و عنوان و آرامش هم آمديد انتخاب خوبي نيست چون با آن همه سختي و شببيداري و دروس سنگين، انسان فقط بايد بهقصد خدمت وارد اين رشته شود چون اگر غيرازاين باشد انسان در آخر احساس مغبون بودن دارد. توصيهام اين است که اگر از تسکين آلام انسانها احساس رضايت مي کنيد وارد اين رشته شويد و در اين رشته بمانيد. اگر با عشق و علاقه بياييد تمام سختيهاي تحصيل و شببيداريهاي کار قابلتحمل مي شود زيرا وقتي که بيمار رو به موت را درمان ميکني و مي بيني روي پاهايش دارد راه مي رود تمام آن خستگيها از سر احساس رضايت، فراموشت مي شود.
مشروح گفتگو با استاد مير شريفي را در بخش تاريخ شفاهي سايت دانشگاه بخوانيد.


به بهانه ي سوم دي ماه، سالروز تولد دکتر سيد رسول ميرشريفي استاد گروه جراحي و در راستاي تکريم اساتيد و بزرگان دانشگاهي، بخشهاي جداگانه از خاطرات استاد را بازخواني مي کنيم.
بخش تقويم دانشکده پزشکي در نظر دارد به مناسبت سالروز تولد اساتيد دانشکده، معرفي و خاطره اي کوتاه از استادان را بيان کند، اين بار به بهانه ي سوم دي ماه، سالروز تولد دکتر سيد رسول ميرشريفي، متخصص جراحي عمومي و فلوشيپ پيوند کليه و جراحي عروق و استاد گروه جراحي، بخش هايي از خاطرات ايشان را بازخواني مي کنيم.
انگيزه تحصيل در رشته پزشکي و تخصص جراحي
يادم ميآيد که پدرم در فصل زمستان برادر کوچکترم را به حمام برده بود، آن سال سرماي سختي بود و بخاري علاءالدين در حمام روشن کرده بودند و دچار گازگرفتگي و مسموميت با CO شدند. ما زماني متوجه شديم که پدر و برادرم نزديک به فوت بودند، من و مادرم به هر سختي بود ايشان را به بيمارستان رسانديم و بعد از 2 روز از بيمارستان مرخص شدند. براي من خيلي جالب بود که يک پزشک چقدر ميتواند به مردم خدمت کند. پزشکان، پدرم را که تقريباً جوان بود و برادر 2 ساله ام را از مرگ حتمي نجات دادند. به همين دليل تصميم گرفتم پزشک خوبي شوم.
در دوران جنگ نياز به رشته هايي مثل جراحي زياد بود. اين تفکر که کدام رشته تخصصي راحت تر و کدام سخت تر است و يا کدام پول بيش تري دارد وجود نداشت و فقط نياز آن دوران، مطرح بود و من هم وارد رشته جراحي تخصصي شدم و اصلاً بهسختي آن فکر نمي-کردم. سالهاي رزيدنتي، تخصص و هيئتعلمي بودن من با جنگ همراه بود. از اساتيد الگوي بنده يکي دکتر ايرج فاضل بودند که ايشان رشته تخصصياش جراحي عروق بود بنابراين من هم رشته ايشان را انتخاب کردم.
در رابطه با پيوند کليه نيز عرض کنم که قبل از انقلاب پيوند کليه بهصورت عملي و اجرايي انجام نشده بود. بعد از انقلاب خيلي از افراد نيازمند پيوند کليه بودند و کسي اين کار را انجام نمي داد و وزارت بهداشت با ارز دولتي تعدادي از اين افراد را به خارج از کشور اعزام مي-کرد که هزينه آن حدود 50 هزار پوند مي شد به اضافه تمام سختيها و مشکلاتي که به همراه داشت. آقاي دکتر ايرج فاضل اولين فردي بودند که جراحي پيوند کليه را آغاز و هم-زمان آقاي دکتر سيم فروش هم که ارولوژيست هستند اين کار را شروع کردند. آقاي دکتر ايرج فاضل پيوند کليه را براي اهداف شخصي خود شروع نکرد و آن را در انحصار خود قرار نداد و بعد از مدتي که خودشان مهارت لازم را کسب کردند به افرادي مثل دکتر ملک حسيني و همکارش از دانشگاه شيراز پيشنهاد داد که پيوند کليه را به آنها ياد بدهد و از دانشگاه تهران به بنده و دکتر عباس رباني پيوند کليه را ياد دادند. اينگونه شد که دکتر فاضل و دکتر سيم فروش بهتنهايي شاگرداني را براي پيوند کليه آموزش دادند.
خاطره اي از دوران طبابت
يکشب بعد از ساعت 10 که کارم تمام شد و به منزل آمدم (آن موقع منزل ما شهرک اکباتان بود) و خيلي هم خسته بودم که از بيمارستان تماس گرفتند و گفتند که خانمي تصادف کرده و شريان پشت زانويش قطع شده و جراح ديگري هم نيست بههرحال به بيمارستان رفتم و درحاليکه خيلي خسته بودم شروع کردم به عمل کردن و نيمههاي شب بود و داشتم زخم را مي بستم که ديدم اين شرياني که پيوند زدم کار نمي کند و لخته شده بود پس زخم را مجدداً باز کردم و آن پيوند را برداشتم و پيوند ديگري گذاشتم، بار دوم باز همين اتفاق افتاد و لخته شد، واقعاً خسته و کلافه شده بودم و اگر بيمار را که يک بانوي جوان بود رها مي کردم بايد پايش را از زانو قطع مي-کردند. اين عمل جزو معدود زمانهايي بود که از عمق دل به خدا رو کردم و امن يجيب خواندم و گفتم خدايا من به کمکت احتياج دارم چون واقعاً نه مي توانستم بيمار را رها کنم و نه کسي بود که بيمار را به او بسپارم پس براي بار سوم پيوند را انجام دادم و خدا را شکر اين بار خون جريان پيدا کرد و متوجه شدم هرگاه با دل خالص و پاک از خدا کمک بخواهيم حتماً برآورده مي شود.
رشتههاي پزشکي و وابسته به پزشکي محل خدمت به مردم دردمند است و نبايد به اين حرفه بهعنوان رشته ي امرارمعاش نگاه کرد. به دانشجويان مي گويم اگر به اين ديد نگاه مي کنند انتخاب خوبي نيست و همچنين اگر براي پول و عنوان و آرامش هم آمديد انتخاب خوبي نيست چون با آن همه سختي و شببيداري و دروس سنگين، انسان فقط بايد بهقصد خدمت وارد اين رشته شود چون اگر غيرازاين باشد انسان در آخر احساس مغبون بودن دارد. توصيهام اين است که اگر از تسکين آلام انسانها احساس رضايت مي کنيد وارد اين رشته شويد و در اين رشته بمانيد. اگر با عشق و علاقه بياييد تمام سختيهاي تحصيل و شببيداريهاي کار قابلتحمل مي شود زيرا وقتي که بيمار رو به موت را درمان ميکني و مي بيني روي پاهايش دارد راه مي رود تمام آن خستگيها از سر احساس رضايت، فراموشت مي شود.
مشروح گفتگو با استاد مير شريفي را در بخش تاريخ شفاهي سايت دانشگاه بخوانيد.