حذف

حذف

به گزارش روابط عمومی دانشکده پزشکی، به بهانه ي 24 بهمن ماه، سالروز تولد دکتر سيد علي احمدي ابهري، استاد پيشكسوت گروه روانپزشکی و در راستاي تکريم اساتيد و بزرگان دانشگاهي، بخشهاي جداگانه از خاطرات استاد را بازخواني مي کنيم.
زندگی نامه از زبان استاد
دكتر سيد علي احمدي ابهري هستم. در بهمنماه سال 1324 در محله سرچشمه تهران متولد شدم. پیش از دوران مدرسه اولين معلم خود را پدرم ديدم، ايشان بسيار به آموزش فرزندانش علاقهمند بود. پدرم اشعار مولانا و حافظ را ميخواندند و به ياد دارم كه حافظه خوبي داشتم و بعضاً با يكبار خواندن ايشان ياد ميگرفتم و به خاطر ميسپردم. باز يادم است كه گاه ايشان از من ميخواست كه اشعار ياد گرفتهشده را بخوانم و من آنقدر ميخواندم كه خسته ميشد و ميفرمود كافي است!.
بعدها كه از همين اشعار ميخواندم؛ ايشان ميگفتند «گفتم ياد بگير ولي نگفتم هميشه بخوان.... بايد بتواني معاني را درك كني» و در واقع در آن زمان بهعنوان اولين معلم به من آموختند كه آنچه ياد ميگيرم و آنچه از محيط دريافت ميكنم را بايستي بفهمم و نسبت به آنها بينش پيدا كنم.
خاطره ای از کارهای تحقیقاتی
در سال 1378 از طريق سازمان ملل اعلام شد كه پژوهشي در خصوص آثار رواني جسماني حمله عراق به كويت صورت گيرد. در سال 1991 بود كه اين اتفاق افتاد و من پروپوزالي را در بخش عوارض رواني تهيه كردم كه توسط سازمان ملل مورد تأييد قرار گرفت و با حمايت وزارت بهداشت و حضور عالمانه اساتيد دانشگاه علوم پزشكي تهران و همكارانم در بيمارستان روزبه دكتر صادقي،دكتر رزاقي ، دكتر علاقبند و همكاران متعدد ديگر و همينطور بعضي از دانشگاههاي ديگر، اين كار در 9 استان به شكل يك پروژه بزرگ اجرا و در سال 83 نتايج آن جمعآوري شد. البته بودجهاش توسط سازمان ملل پرداخت شد و من در سال 83 در ژنو، مقر سازمان ملل آن را ارائه و از آنچه اتفاق افتاده بود و كارهايي كه انجامشده بود دفاع كردم كه موردقبول و تأييد قرار گرفت و غرامتهايي كه بايد از صدمات وارده، دولت عراق يا افرادي كه مسئول اين حملات بودند پرداخت ميكردند، دريافت شد. طبيعتاً وزارت امور خارجه مسئول پيگيري اين كار بود. اين از كارهاي پژوهشي مهم و درواقع افتخار من بود كه توانستم به انجام آن دست پيدا كنم.
افتخار ميكنم دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي تهران هستم و افتخار بزرگم اين است كه در جرگه معلمين اين دانشگاه قرارگرفتهام و در اين فضا نفس ميكشم. دانشگاه علوم پزشكي تهران بخشي از وجود من است و هميشه گفتهام در اين دانشگاه بزرگ ياد گرفتهام خدمتگزار دو نفر، يكي بيمارم و ديگري دانشجويم باشم.
زندگی نامه از زبان استاد
دكتر سيد علي احمدي ابهري هستم. در بهمنماه سال 1324 در محله سرچشمه تهران متولد شدم. پیش از دوران مدرسه اولين معلم خود را پدرم ديدم، ايشان بسيار به آموزش فرزندانش علاقهمند بود. پدرم اشعار مولانا و حافظ را ميخواندند و به ياد دارم كه حافظه خوبي داشتم و بعضاً با يكبار خواندن ايشان ياد ميگرفتم و به خاطر ميسپردم. باز يادم است كه گاه ايشان از من ميخواست كه اشعار ياد گرفتهشده را بخوانم و من آنقدر ميخواندم كه خسته ميشد و ميفرمود كافي است!.
بعدها كه از همين اشعار ميخواندم؛ ايشان ميگفتند «گفتم ياد بگير ولي نگفتم هميشه بخوان.... بايد بتواني معاني را درك كني» و در واقع در آن زمان بهعنوان اولين معلم به من آموختند كه آنچه ياد ميگيرم و آنچه از محيط دريافت ميكنم را بايستي بفهمم و نسبت به آنها بينش پيدا كنم.
خاطره ای از کارهای تحقیقاتی
در سال 1378 از طريق سازمان ملل اعلام شد كه پژوهشي در خصوص آثار رواني جسماني حمله عراق به كويت صورت گيرد. در سال 1991 بود كه اين اتفاق افتاد و من پروپوزالي را در بخش عوارض رواني تهيه كردم كه توسط سازمان ملل مورد تأييد قرار گرفت و با حمايت وزارت بهداشت و حضور عالمانه اساتيد دانشگاه علوم پزشكي تهران و همكارانم در بيمارستان روزبه دكتر صادقي،دكتر رزاقي ، دكتر علاقبند و همكاران متعدد ديگر و همينطور بعضي از دانشگاههاي ديگر، اين كار در 9 استان به شكل يك پروژه بزرگ اجرا و در سال 83 نتايج آن جمعآوري شد. البته بودجهاش توسط سازمان ملل پرداخت شد و من در سال 83 در ژنو، مقر سازمان ملل آن را ارائه و از آنچه اتفاق افتاده بود و كارهايي كه انجامشده بود دفاع كردم كه موردقبول و تأييد قرار گرفت و غرامتهايي كه بايد از صدمات وارده، دولت عراق يا افرادي كه مسئول اين حملات بودند پرداخت ميكردند، دريافت شد. طبيعتاً وزارت امور خارجه مسئول پيگيري اين كار بود. اين از كارهاي پژوهشي مهم و درواقع افتخار من بود كه توانستم به انجام آن دست پيدا كنم.
افتخار ميكنم دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي تهران هستم و افتخار بزرگم اين است كه در جرگه معلمين اين دانشگاه قرارگرفتهام و در اين فضا نفس ميكشم. دانشگاه علوم پزشكي تهران بخشي از وجود من است و هميشه گفتهام در اين دانشگاه بزرگ ياد گرفتهام خدمتگزار دو نفر، يكي بيمارم و ديگري دانشجويم باشم.